زناشویی

چرا در برخی روابط، یکی از طرفین حس می‌کند که باید همیشه کنترل کند؟

رفتار کنترل‌گرانه در یک رابطه، زمانی رخ می‌دهد که یک فرد تلاش می‌کند تا قدرت و سلطه خود را بر شریک زندگی‌اش اعمال کند. این رفتار می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد، از کنترل مالی گرفته تا محدود کردن آزادی‌های فردی و حتی سوء استفاده عاطفی و کلامی. دلایل متعددی وجود دارد که چرا یک فرد در رابطه به سمت کنترل‌گری کشیده می‌شود. شناخت این دلایل، گام مهمی در درک و مقابله با این الگوهای رفتاری است.

  • 🌐

    ناامنی عمیق:

    احساس ناامنی و ترس از دست دادن شریک زندگی، می‌تواند فرد را به سمت کنترل‌گری سوق دهد. او می‌ترسد که اگر نتواند اوضاع را تحت کنترل داشته باشد، شریکش او را ترک کند.
  • 🌐

    اعتماد به نفس پایین:

    کمبود اعتماد به نفس باعث می‌شود فرد باور نداشته باشد که شایسته دوست داشته شدن است. در نتیجه، سعی می‌کند با کنترل کردن شریک زندگی‌اش، از او محافظت کند (به خیال خودش).
  • 🌐

    تجربه‌های گذشته:

    تجربه‌های آسیب‌زا در روابط قبلی، مانند خیانت یا رها شدن، می‌تواند باعث ایجاد ترس و در فرد شود و او را به سمت کنترل‌گری سوق دهد.
  • 🌐

    الگوهای خانوادگی:

    اگر فرد در خانواده‌ای بزرگ شده باشد که در آن کنترل‌گری یک رفتار عادی بوده، احتمال اینکه خودش نیز این الگو را در روابطش تکرار کند، بیشتر است.
  • 🌐

    نیاز به قدرت و تسلط:

    برخی افراد از احساس قدرت و تسلط بر دیگران لذت می‌برند و رابطه را به عنوان فرصتی برای اعمال این قدرت می‌بینند.
  • 🌐

    عدم توانایی در مدیریت احساسات:

    فردی که نمی‌تواند احساسات خود را به طور سالم مدیریت کند، ممکن است از کنترل‌گری به عنوان راهی برای مقابله با اضطراب، خشم یا ترس استفاده کند.
  • 🌐

    کمال‌گرایی:

    فرد کمال‌گرا ممکن است باور داشته باشد که تنها او می‌داند بهترین کار چیست و بنابراین سعی می‌کند شریک زندگی‌اش را کنترل کند تا اطمینان حاصل کند که همه چیز “درست” پیش می‌رود.
  • 🌐

    ترس از آسیب‌پذیری:

    نشان دادن آسیب‌پذیری و ضعف، برای برخی افراد بسیار دشوار است. آنها ممکن است از کنترل‌گری به عنوان راهی برای پنهان کردن این آسیب‌پذیری استفاده کنند.
  • 🌐

    باورهای نادرست درباره عشق:

    برخی افراد باور دارند که عشق یعنی مالکیت و کنترل. آنها فکر می‌کنند که اگر عاشق کسی باشند، حق دارند او را کنترل کنند.
  • 🌐

    فشار اجتماعی:

    در برخی جوامع، نقش‌های جنسیتی سنتی مردان را تشویق می‌کند تا قدرت و کنترل را در رابطه در دست داشته باشند.

رابطه عاطفی - آموزش روابط زناشویی -شناخت مردان و زنان - عشق محبت - روانشناسی مهارت‌های ارتباطی دختران و پسران

  • 🌐

    مشکلات روانی:

    در برخی موارد، رفتار کنترل‌گرانه می‌تواند نشانه‌ای از یک اختلال روانی، مانند اختلال شخصیت خودشیفته یا اختلال شخصیت مرزی باشد.
  • 🌐

    عدم همدلی:

    فرد کنترل‌گر اغلب قادر به درک و همدلی با احساسات شریک زندگی‌اش نیست. او فقط به نیازها و خواسته‌های خود اهمیت می‌دهد.

رابطه زناشویی

  • 🌐

    حسادت:

    حسادت شدید می‌تواند باعث شود فرد سعی کند شریک زندگی‌اش را کنترل کند تا از خیانت او جلوگیری کند.
  • 🌐

    ترس از قضاوت:

    فرد کنترل‌گر ممکن است از قضاوت شدن توسط دیگران بترسد و سعی کند با کنترل کردن شریک زندگی‌اش، از ایجاد هرگونه موقعیت شرم‌آور جلوگیری کند.
  • 🌐

    تاریخچه سوء استفاده:

    فردی که خودش در گذشته مورد سوء استفاده قرار گرفته، ممکن است ناخودآگاه الگوهای سوء استفاده را در روابط خود تکرار کند.
  • 🌐

    نیاز به تایید:

    فرد کنترل‌گر ممکن است به شدت به تایید و تمجید شریک زندگی‌اش نیاز داشته باشد و سعی کند با کنترل کردن او، این تایید را به دست آورد.
  • 🌐

    عدم مهارت‌های ارتباطی:

    فردی که فاقد مهارت‌های ارتباطی موثر است، ممکن است از کنترل‌گری به عنوان راهی برای بیان نیازها و خواسته‌های خود استفاده کند.
  • 🌐

    مسائل حل نشده:

    وجود مسائل حل نشده در رابطه، می‌تواند موجب شود که یکی از طرفین برای فرار یا سرپوش گذاشتن بر این مشکلات به کنترل کردن روی بیاورد.

شناخت این علل می‌تواند به افراد کمک کند تا الگوهای کنترل گرانه را در روابط خود شناسایی کرده و برای تغییر آنها اقدام کنند. همچنین آگاهی از این عوامل می‌تواند به قربانیان این رفتار کمک کند تا درک کنند که مشکل از آنها نیست و حق دارند از رابطه خارج شوند.

1. ناامنی عمیق و ریشه دار

کنترل‌گری اغلب از ناامنی عمیقی ناشی می‌شود.فرد کنترل‌گر ممکن است احساس کند ارزشمند نیست، دوست‌داشتنی نیست، یا نمی‌تواند بدون کنترل محیط اطرافش، احساس امنیت کند.این ناامنی می‌تواند ریشه در تجربیات دوران کودکی، روابط قبلی ناموفق یا آسیب‌های روحی داشته باشد.فرد به جای مواجهه با این احساسات دردناک، سعی می‌کند با کنترل دیگران و موقعیت‌ها، بر ناامنی خود سرپوش بگذارد.این کنترل‌گری یک مکانیسم دفاعی است که به او احساس قدرت و امنیت کاذب می‌دهد.در واقع، این رفتار نشان‌دهنده ترس عمیق از دست دادن کنترل و مواجهه با آسیب‌پذیری است.

پس، فرد کنترل‌گر به طور ناخودآگاه سعی می‌کند همه چیز را تحت نظر داشته باشد تا از هرگونه تهدید احتمالی جلوگیری کند.

این ناامنی می‌تواند به شکل حسادت شدید، شک و تردید دائمی، و نیاز به اطمینان خاطر مداوم بروز کند.

2. ترس از رها شدن

ترس از رها شدن یکی دیگر از عوامل مهم در کنترل‌گری است.فردی که از رها شدن می‌ترسد، ممکن است سعی کند با کنترل رفتار و انتخاب‌های شریک زندگی خود، او را “نزدیک” نگه دارد.این ترس می‌تواند از تجربیات کودکی ناشی شود، مانند طرد شدن توسط والدین یا مراقبان اصلی.در ضمن، روابط قبلی ناموفق که در آن فرد احساس رها شدن یا خیانت کرده است، می‌تواند این ترس را تشدید کند.فرد ممکن است به این باور برسد که تنها راه جلوگیری از رها شدن، کنترل کامل بر شریک زندگی خود است.این کنترل‌گری می‌تواند به شکل محدود کردن ارتباطات شریک زندگی، تعیین وقت و نحوه گذراندن وقت، و حتی کنترل مالی بروز کند.

این رفتار به جای حفظ رابطه، به آن آسیب می‌رساند و باعث فرار شریک زندگی می‌شود.

ترس از رها شدن باعث می‌شود فرد به طور مداوم به دنبال نشانه‌های طرد شدن بگردد و به کوچکترین رفتارهای شریک زندگی خود حساسیت نشان دهد.

3. نیاز به قدرت و تسلط

در برخی موارد، کنترل‌گری ناشی از نیاز عمیق به قدرت و تسلط است.فرد کنترل‌گر احساس می‌کند با کنترل دیگران، می‌تواند بر محیط اطراف خود تاثیر بگذارد و احساس برتری کند.این نیاز به قدرت می‌تواند ریشه در کمبود عزت نفس یا احساس ناتوانی در سایر جنبه‌های زندگی داشته باشد.فرد ممکن است از کنترل دیگران به عنوان راهی برای جبران احساس ضعف و بی‌کفایتی استفاده کند.این کنترل‌گری می‌تواند به شکل دیکته کردن قوانین و مقررات، انتقاد مداوم، و تحقیر شریک زندگی بروز کند.فرد کنترل‌گر ممکن است از تاکتیک‌های مختلفی مانند تهدید، ارعاب و دستکاری عاطفی برای حفظ قدرت خود استفاده کند.

هدف اصلی این افراد، حفظ موقعیت برتر خود در رابطه و احساس کنترل بر تمام جوانب زندگی است.

این نیاز به قدرت می‌تواند به یک چرخه مخرب تبدیل شود که در آن فرد کنترل‌گر به طور مداوم به دنبال راه‌های جدیدی برای حفظ تسلط خود می‌گردد.

4. الگوهای آموخته شده از کودکی

رفتار کنترل‌گر می‌تواند از الگوهای آموخته شده در دوران کودکی نشأت بگیرد.فردی که در خانواده‌ای بزرگ شده است که یکی از والدین کنترل‌گر بوده است، ممکن است این رفتار را به عنوان یک الگوی طبیعی در روابط یاد بگیرد.در این خانواده‌ها، ممکن است به کودک اجازه داده نشود که نظرات خود را بیان کند، تصمیم بگیرد، یا احساسات خود را ابراز کند.کودک یاد می‌گیرد که برای جلب رضایت والدین و جلوگیری از تنبیه، باید از دستورات آنها اطاعت کند و خواسته‌های آنها را برآورده کند.این الگوها می‌تواند در بزرگسالی به روابط عاطفی منتقل شود و فرد به طور ناخودآگاه همان رفتار کنترل‌گرانه را در قبال شریک زندگی خود اتخاذ کند.

فرد ممکن است حتی متوجه نشود که رفتار او کنترل‌گرانه است، زیرا آن را به عنوان یک رفتار طبیعی و عادی در روابط می‌داند.درمان و مشاوره می‌تواند به فرد کمک کند تا این الگوهای آموخته شده را شناسایی کند و راه‌های سالم‌تری برای برقراری ارتباط و تعامل با دیگران یاد بگیرد.این الگوهای آموخته شده می‌تواند به شکل توقعات غیرمنطقی، انتقاد مداوم، و نیاز به کنترل جزئیات کوچک بروز کند.

نوشته های مشابه

5. مشکلات در ابراز احساسات

افرادی که در ابراز احساسات خود مشکل دارند، ممکن است به کنترل‌گری روی بیاورند.آنها ممکن است نتوانند به طور مستقیم نیازها و خواسته‌های خود را بیان کنند و به جای آن، سعی کنند با کنترل رفتار دیگران، به اهداف خود برسند.این مشکل می‌تواند ریشه در تربیت خانوادگی داشته باشد، جایی که ابراز احساسات سرکوب می‌شده است یا به عنوان ضعف تلقی می‌شده است.فرد ممکن است از ابراز احساسات خود بترسد، زیرا می‌ترسد مورد قضاوت قرار گیرد، طرد شود، یا آسیب ببیند.به جای بیان احساسات واقعی خود، فرد ممکن است از تاکتیک‌های دستکاری عاطفی مانند سکوت، قهر، یا ایجاد احساس گناه در دیگران استفاده کند.

این رفتارها می‌تواند به رابطه آسیب برساند و باعث ایجاد تنش و نارضایتی شود.

یادگیری مهارت‌های ارتباطی و ابراز احساسات به شیوه‌ای سالم می‌تواند به فرد کمک کند تا از کنترل‌گری دست بردارد و روابط سالم‌تری برقرار کند.این افراد اغلب احساسات خود را سرکوب می‌کنند و به جای آن، به کنترل بیرونی روی می‌آورند تا احساس امنیت کنند.

6. حسادت و مالکیت طلبی

حسادت و مالکیت طلبی یکی از دلایل شایع کنترل‌گری در روابط است.فرد حسود ممکن است احساس کند که شریک زندگی او “مال” او است و حق ندارد با دیگران ارتباط داشته باشد یا مستقل عمل کند.این حسادت می‌تواند ریشه در ناامنی، کمبود عزت نفس، یا تجربیات قبلی خیانت داشته باشد.فرد حسود ممکن است به طور مداوم شریک زندگی خود را چک کند، او را بازجویی کند، و او را از برقراری ارتباط با دوستان و خانواده‌اش منع کند.این رفتارها می‌تواند به رابطه آسیب برساند و باعث احساس خفگی و نارضایتی در شریک زندگی شود.

حسادت و مالکیت طلبی اغلب با شک و تردید دائمی همراه است و فرد به طور مداوم به دنبال شواهدی برای اثبات خیانت شریک زندگی خود می‌گردد.

درمان و مشاوره می‌تواند به فرد کمک کند تا با حسادت خود مقابله کند و راه‌های سالم‌تری برای ابراز عشق و نگرانی خود پیدا کند.این نوع کنترل‌گری اغلب به شکل محدود کردن آزادی و استقلال شریک زندگی بروز می‌کند.

7. مشکلات در اعتماد به نفس

کمبود اعتماد به نفس می‌تواند منجر به کنترل‌گری شود.فردی که اعتماد به نفس پایینی دارد، ممکن است احساس کند که برای حفظ رابطه باید شریک زندگی خود را کنترل کند.او ممکن است بترسد که شریک زندگی او به دلیل نقص‌های او، او را ترک کند.به همین دلیل، سعی می‌کند با کنترل رفتار و انتخاب‌های شریک زندگی خود، او را “نزدیک” نگه دارد.فرد ممکن است به طور مداوم به دنبال تایید و اطمینان خاطر از طرف شریک زندگی خود باشد و از او بخواهد که به او ثابت کند که او را دوست دارد.

این رفتارها می‌تواند خسته کننده و آزاردهنده باشد و به رابطه آسیب برساند.

تقویت اعتماد به نفس و پذیرش خود می‌تواند به فرد کمک کند تا از کنترل‌گری دست بردارد و روابط سالم‌تری برقرار کند.این کمبود اعتماد به نفس می‌تواند به شکل نیاز به تایید مداوم و ترس از رها شدن بروز کند.

8. کمال گرایی

کمال گرایی یکی دیگر از عوامل موثر در کنترل‌گری است.فرد کمال گرا ممکن است توقع داشته باشد که همه چیز طبق برنامه و با دقت کامل انجام شود.او ممکن است استانداردهای بسیار بالایی برای خود و دیگران داشته باشد و به شدت از اشتباه کردن بترسد.به همین دلیل، سعی می‌کند با کنترل رفتار و انتخاب‌های دیگران، از هرگونه اشتباه و نقص جلوگیری کند.این رفتار می‌تواند به رابطه آسیب برساند و باعث ایجاد تنش و نارضایتی شود.فرد کمال گرا ممکن است به طور مداوم از دیگران انتقاد کند و سعی کند آنها را “اصلاح” کند.

رهایی از کمال گرایی و پذیرش این واقعیت که هیچ کس کامل نیست، می‌تواند به فرد کمک کند تا از کنترل‌گری دست بردارد و روابط سالم‌تری برقرار کند.

این کمال گرایی می‌تواند به شکل انتقاد مداوم و نیاز به کنترل جزئیات کوچک بروز کند.

9. سابقه سوء استفاده

فردی که در گذشته مورد سوء استفاده قرار گرفته است، ممکن است در روابط بعدی خود به کنترل‌گری روی بیاورد. این رفتار می‌تواند به عنوان یک مکانیسم دفاعی برای جلوگیری از تکرار سوء استفاده در آینده عمل کند. فرد ممکن است احساس کند که تنها راه ایمن بودن، کنترل کامل بر شریک زندگی خود است. این کنترل‌گری می‌تواند به شکل بدرفتاری کلامی، عاطفی، یا حتی فیزیکی بروز کند. درمان و مشاوره می‌تواند به فرد کمک کند تا با آسیب‌های گذشته خود مقابله کند و راه‌های سالم‌تری برای برقراری ارتباط و تعامل با دیگران یاد بگیرد. این سابقه سوء استفاده می‌تواند باعث ایجاد ترس و ناامنی عمیق در فرد شود. فرد ممکن است به این باور برسد که تنها راه جلوگیری از سوء استفاده، کنترل کامل بر شرایط است.

10. مشکلات در مدیریت خشم

مشکلات در مدیریت خشم می‌تواند منجر به کنترل‌گری شود.فردی که نمی‌تواند خشم خود را به طور سالم مدیریت کند، ممکن است به کنترل دیگران روی بیاورد تا از بروز خشم خود جلوگیری کند.او ممکن است احساس کند که اگر کنترل شرایط را از دست بدهد، خشم او از کنترل خارج خواهد شد و به دیگران آسیب خواهد رساند.به همین دلیل، سعی می‌کند با کنترل رفتار و انتخاب‌های دیگران، از بروز هرگونه موقعیتی که ممکن است خشم او را تحریک کند، جلوگیری کند.یادگیری مهارت‌های مدیریت خشم می‌تواند به فرد کمک کند تا از کنترل‌گری دست بردارد و روابط سالم‌تری برقرار کند.

این افراد اغلب خشم خود را سرکوب می‌کنند و به جای آن، به کنترل بیرونی روی می‌آورند تا احساس امنیت کنند.

این مشکلات می‌تواند به شکل پرخاشگری کلامی یا رفتاری، یا حتی سوء استفاده عاطفی بروز کند.فرد ممکن است از تاکتیک‌های مختلفی مانند تهدید، ارعاب و دستکاری عاطفی برای حفظ کنترل خود استفاده کند.

11. اختلالات شخصیتی

در برخی موارد، کنترل‌گری می‌تواند نشانه یک اختلال شخصیتی باشد، مانند اختلال شخصیت وسواسی-جبری (OCPD) یا اختلال شخصیت خودشیفته. افراد مبتلا به OCPD ممکن است به شدت به نظم، قانون، و کنترل جزئیات وسواس داشته باشند. آنها ممکن است سعی کنند با کنترل رفتار و انتخاب‌های دیگران، مطمئن شوند که همه چیز طبق برنامه و با دقت کامل انجام می‌شود. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته ممکن است نیاز شدیدی به تحسین و توجه داشته باشند و احساس کنند که از دیگران برتر هستند. آنها ممکن است سعی کنند با کنترل دیگران، احساس قدرت و برتری خود را حفظ کنند. درمان و مشاوره می‌تواند به افراد مبتلا به این اختلالات کمک کند تا الگوهای رفتاری خود را تغییر دهند و روابط سالم‌تری برقرار کنند. این اختلالات اغلب با مشکلات عمیق در تنظیم هیجانات و روابط بین فردی همراه است.

12. فقدان مرزهای شخصی سالم

افرادی که مرزهای شخصی سالمی ندارند، ممکن است به کنترل‌گری روی بیاورند.مرزهای شخصی به محدودیت‌هایی اشاره دارد که فرد برای محافظت از خود در برابر سوء استفاده و سوء استفاده تعیین می‌کند.فردی که مرزهای شخصی سالمی ندارد، ممکن است اجازه دهد دیگران به راحتی از او سوء استفاده کنند یا حقوق او را نقض کنند.برای جبران این ضعف، فرد ممکن است سعی کند با کنترل رفتار و انتخاب‌های دیگران، از سوء استفاده و سوء استفاده جلوگیری کند.یادگیری نحوه تعیین و حفظ مرزهای شخصی سالم می‌تواند به فرد کمک کند تا از کنترل‌گری دست بردارد و روابط سالم‌تری برقرار کند.

این فقدان مرزها می‌تواند به شکل اجازه دادن به دیگران برای تصمیم‌گیری به جای او یا عدم توانایی در نه گفتن بروز کند.

فرد ممکن است احساس کند که باید همیشه خواسته‌های دیگران را برآورده کند تا از طرد شدن جلوگیری کند.این افراد اغلب نیازهای خود را نادیده می‌گیرند و به جای آن، بر نیازهای دیگران تمرکز می‌کنند.

13. باورهای غلط در مورد عشق و روابط

باورهای غلط در مورد عشق و روابط می‌تواند منجر به کنترل‌گری شود.فرد ممکن است باور داشته باشد که عشق واقعی به معنای کنترل کامل بر شریک زندگی است و اینکه او حق دارد در تمام جنبه‌های زندگی شریک زندگی خود دخالت کند.این باورها می‌تواند از فیلم‌ها، کتاب‌ها، یا تجربیات قبلی در روابط ناسالم ناشی شود.فرد ممکن است باور داشته باشد که اگر شریک زندگی او را واقعاً دوست داشته باشد، باید از تمام خواسته‌های او اطاعت کند و هیچ مقاومتی نشان ندهد.این باورها می‌تواند به رابطه آسیب برساند و باعث ایجاد تنش و نارضایتی شود.

بازنگری و تغییر این باورهای غلط می‌تواند به فرد کمک کند تا از کنترل‌گری دست بردارد و روابط سالم‌تری برقرار کند.

این باورها می‌تواند به شکل توقعات غیرمنطقی و نیاز به تایید مداوم بروز کند.فرد ممکن است باور داشته باشد که حسادت و مالکیت طلبی نشانه‌های عشق واقعی هستند.

14. تجارب آسیب زا در روابط قبلی

تجربیات آسیب زا در روابط قبلی می‌تواند باعث شود فرد در روابط بعدی خود به کنترل‌گری روی بیاورد.اگر فرد در یک رابطه قبلی مورد خیانت، سوء استفاده، یا رها شدن قرار گرفته باشد، ممکن است احساس کند که برای جلوگیری از تکرار این تجربیات، باید شریک زندگی خود را کنترل کند.این کنترل‌گری می‌تواند به شکل بدبینی، شک و تردید دائمی، و نیاز به اطمینان خاطر مداوم بروز کند.فرد ممکن است به طور مداوم به دنبال نشانه‌های خیانت یا عدم تعهد در شریک زندگی خود بگردد و به کوچکترین رفتارهای او حساسیت نشان دهد.

درمان و مشاوره می‌تواند به فرد کمک کند تا با آسیب‌های گذشته خود مقابله کند و راه‌های سالم‌تری برای برقراری ارتباط و اعتماد به دیگران یاد بگیرد.

این تجربیات می‌تواند باعث ایجاد ترس و ناامنی عمیق در فرد شود.فرد ممکن است به این باور برسد که تنها راه جلوگیری از آسیب دیدن، کنترل کامل بر شرایط است.این رفتارها می‌تواند به رابطه آسیب برساند و باعث ایجاد تنش و نارضایتی شود.

15. فشار اجتماعی و فرهنگی

فشار اجتماعی و فرهنگی می‌تواند در برخی موارد نقش داشته باشد.در برخی فرهنگ‌ها، کنترل‌گری مردان بر زنان یا والدین بر فرزندان به عنوان یک رفتار طبیعی و قابل قبول تلقی می‌شود.این فشارها می‌تواند باعث شود فرد بدون آگاهی از اینکه رفتار او کنترل‌گرانه است، این رفتارها را انجام دهد.در ضمن، رسانه‌ها و تبلیغات می‌توانند الگوهای رفتاری ناسالمی را ترویج کنند که در آن کنترل و تسلط به عنوان نشانه‌های قدرت و جذابیت تلقی می‌شوند.ازدواج -مهارت رابطه زناشویی-عشق - روابط عاطفی آگاهی از این فشارها و تلاش برای مقاومت در برابر آنها می‌تواند به فرد کمک کند تا از کنترل‌گری دست بردارد و روابط سالم‌تری برقرار کند.

این فشارها می‌تواند به شکل انتظارات جنسیتی و نقش‌های سنتی در خانواده بروز کند.

فرد ممکن است احساس کند که باید طبق این انتظارات عمل کند تا مورد پذیرش جامعه قرار گیرد.این فشارها می‌تواند به رابطه آسیب برساند و باعث ایجاد تنش و نارضایتی شود.

16. نیاز به تایید و تحسین

نیاز شدید به تایید و تحسین می‌تواند منجر به کنترل‌گری شود.فردی که نیاز شدیدی به تایید و تحسین دارد، ممکن است سعی کند با کنترل رفتار و انتخاب‌های دیگران، آنها را به گونه‌ای شکل دهد که تحسین و تایید بیشتری دریافت کند.او ممکن است احساس کند که تنها در صورتی ارزشمند است که دیگران او را تحسین کنند و به او توجه کنند.به همین دلیل، سعی می‌کند با کنترل دیگران، اطمینان حاصل کند که آنها او را تحسین خواهند کرد و به او توجه خواهند کرد.تقویت عزت نفس و پذیرش خود می‌تواند به فرد کمک کند تا از این نیاز دست بردارد و روابط سالم‌تری برقرار کند.

این افراد اغلب به دنبال تایید بیرونی هستند و ارزش خود را بر اساس نظرات دیگران تعیین می‌کنند.

این نیاز می‌تواند به شکل خودنمایی، رقابت طلبی، و نیاز به تعریف و تمجید مداوم بروز کند.فرد ممکن است احساس کند که اگر دیگران او را تحسین نکنند، ارزشی ندارد.

17. فقدان مهارت های ارتباطی موثر

فقدان مهارت‌های ارتباطی موثر می‌تواند منجر به کنترل‌گری شود.افرادی که نمی‌توانند به طور موثر با دیگران ارتباط برقرار کنند، ممکن است به جای بیان مستقیم نیازها و خواسته‌های خود، سعی کنند با کنترل رفتار دیگران، به اهداف خود برسند.آنها ممکن است از تاکتیک‌های دستکاری عاطفی مانند سکوت، قهر، یا ایجاد احساس گناه در دیگران استفاده کنند.یادگیری مهارت‌های ارتباطی موثر مانند گوش دادن فعال، همدلی، و ابراز وجود می‌تواند به فرد کمک کند تا از کنترل‌گری دست بردارد و روابط سالم‌تری برقرار کند.بهبود روابط زناشویی این افراد اغلب در بیان احساسات خود مشکل دارند و به جای آن، به کنترل بیرونی روی می‌آورند تا احساس امنیت کنند.

این کمبود مهارت می‌تواند به شکل سوء تفاهم، درگیری، و احساس نارضایتی در روابط بروز کند.

فرد ممکن است احساس کند که نمی‌تواند با دیگران به طور موثر ارتباط برقرار کند و به همین دلیل، به کنترل روی می‌آورد.این افراد اغلب از تاکتیک‌های منفعلانه-تهاجمی برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کنند.

18. عدم آگاهی از تاثیر رفتار

در برخی موارد، فرد ممکن است بدون آگاهی از اینکه رفتار او کنترل‌گرانه است، این رفتارها را انجام دهد.او ممکن است فکر کند که فقط در تلاش است تا به شریک زندگی خود کمک کند یا از او محافظت کند.آگاهی از تاثیر رفتار خود بر دیگران می‌تواند اولین قدم برای تغییر الگوهای رفتاری ناسالم باشد.فرد می‌تواند از بازخورد شریک زندگی خود، دوستان، خانواده، یا یک درمانگر برای درک بهتر رفتار خود استفاده کند.این افراد ممکن است رفتار خود را به عنوان دلسوزی، مراقبت، یا کمک کردن توجیه کنند.آنها ممکن است متوجه نشوند که رفتار آنها باعث ایجاد احساس خفگی، نارضایتی، و ناتوانی در شریک زندگی آنها می‌شود.

آگاهی از تاثیر رفتار خود می‌تواند به فرد کمک کند تا مسئولیت رفتارهای خود را بپذیرد و برای تغییر آنها تلاش کند.

این عدم آگاهی می‌تواند به رابطه آسیب برساند و باعث ایجاد تنش و نارضایتی شود.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا